قلم و کاغذ

چندخطی سخن...

قلم و کاغذ

چندخطی سخن...

قلم و کاغذ

صحبتهای مختلف و یادداشت

  • ۰
  • ۰

مسئله سوءاستفاده و بر داشت نابجا از بیت المال مسلمین چیزی است که همواره کارگزاران را تهدید می کند و راهی برای به انحراف کشیدن آن ها محسوب می شود. ​در طول تاریخ، بسیار شاهد خیانت بعضی از مسئولین در اموال عمومی و ثروت های ملی بوده ایم و تاریخ بارها گواه محاکمه و مجازارت خیانتگران بوده است. البته در موارد زیادی هم که اختلاس کنندگان از پشتوانه قوی برخوردار بوده اند از مجازات دنیوی مصون مانده اند.

وقتی عبدالله بن عباس والی بصره، اطلاع یافت که طلحه و زبیر برای مقابله با امام علی علیه السلام راهی بصره شده اند مقدار زیادی از بیت المال را برداشته و به مکه رفت و در آنجا ساکن شد. امام وقتی از این جریان آگاهی یافت نامه ای به او نوشت و او را شدیداً مورد اعتراض قرار داده و سرزنش کرد. ابتدا سابقه و جایگاهش را در نزد امام علیه السلام به او گوشزد نموده و فرمود:

۱- «فانّی کُنْتُ اَشْرَکتُکَ فی امانتی».

من تو را شریک خود در حفظ و حراست و امانتداری از بیت المال می دانستم.

و تو را در ولایت امر و اقدام به اصلاح امور دنیا و آخرت مردم شریک خود قرار دادم.

۲- «و جَعَلْتُکَ شِعاری و بِطانَتی».

من تو را از جمله خواص و نزدیکان خود قرار دادم.

و همچون جامۀ زیرین، محرم اسرار و رازهای خود قرار دادم.

این جمله حکایت از رابطۀ بسیار نزدیک و دوستانه امام علیه السلام با ابن عباس دارد و حاکی از آن است که امام علیه السلام به او اعتماد زیادی داشته است.

۳- «و لم یکن فی اهلی رَجُل اوثق منکَ فی نفسی لِمُواساتی و مُوازاتی و اداء الامانة الیّ».

در بین خویشان و نزدیکانم تو مطمئن ترین افراد نسبت به من بودی.

و هیچ کس از خویشاوندانم برای یاری و مشورت با من و رساندن امانت، از تو مطمئن تر نبود.

امّا در برابر این همه نیکی و اعتماد از طرف امام علیه السلام، او در مواقع سختی دست به اختلاس بیت المال می زند و امام علیه السلام را تنها می گذارد. در اینجا برخی از اعمال و رفتارهای نابجای ابن عباس را ذکر می کنیم:

۱- خیانت و اختلاس در اموال بیت المال و آلوده شدن به فساد مالی.

۲- تنها گذاشتن امام علیه السلام وقتی که روزگار بر امام علیه السلام سخت گرفته و دشمن رودرروی او قرار گرفته بود.

۳- ناسپاسی نسبت به نیکی های امام علیه السلام و انحراف از راه حق.

۴- پس از سال ها دوستی و نزدیکی، به امام پشت نموده و با وی به دشمنی برخاست.

امام علیه السلام در مقابل این عمل ناجوانمردانه سکوت نکردند و با او با قاطعیت روبه رو شدند. اول شخصیت او را خرد کردند تا همگان بدانند که امام در هیچ شرایطی اهل سازش و مسامحه نیست بلکه همیشه مدافع حق و در برابر باطل است.

- امام به او تذکر دادند که خدا را فراموش کرده است. در حقیقت اصل غفلت را به او یادآور شدند چون اگر کسی غافل از خدا نباشد دست به اختلاس بیت المال نمی زند.

- فرمود اصل اعتقادات او به خدا سست و بی پایه بوده است. چون اگر مایۀ اعتقادات انسان محکم باشد و از ایمان راسخ و قوی برخوردار باشد، دست به این گونه کارها نمی زند.

- به وعده های الهی باور قلبی نداشته است. یعنی نسبت به بیم ها و بشارت های حق تعالی ایمان و اعتقاد قوی نداشته است. چون اگر به عواقب اختلاس از بیت المال باور داشت دست به این کار نمی زد.

۵- در مقام کوبیدن او فرمودند که گویا اموال را از طریق ارث پدر و مادرش بدست آورده است.

۶- جایگاه و موقعیت خویش در پیش امام علیه السلام را از دست داد.

۷- فرمود تمام تصرفات او در آن مال حرام و نامشروع است.

۸- به او دستور دادند که اموال را برگرداند.

۹- او را تهدید کردند که اگر اموال اختلاس شده را برنگرداند، او را با شمشیر خویش هلاک می کند و فرمود هر کس با شمشیر من کشته شود جهنمی است.

۱۰- سوگند یاد کردند که اگر فرزندانش حسن و حسین هم این کار را می کردند ملاحظه حال آن ها را نکرده و با آن ها رودررو می شدند. [ابن میثم، ۱۴۰۴، ۵/۱۴۳].

وسلام

مجتبی مومنی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی